جدول جو
جدول جو

معنی رکن الدوله - جستجوی لغت در جدول جو

رکن الدوله
(رُ نُدْ دَ لَ)
یا رکن الدولۀ خمارتکین از سرداران ملکشاه سلجوقی که به فرمانروایی فارس رسید و رباط خمارتکین در راه خراسان بدو منسوب است. (از تاریخ گزیده چ براون ص 447). رجوع به فارسنامۀ ابن بلخی ص 2 و 29 و 133 و 136 و 167 شود
داود از امرای ارتقیه کیفا (جلوس: حدود 502 هجری قمری = 1108 میلادی وفات: حدود 543 هجری قمری = 1148 میلادی). (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام)
لغت نامه دهخدا
رکن الدوله
ستون کشور: بر نام برخی از شاهان، هر یک از دستورهای هفتگانه کشور صفوی، دستور ستون دولت، لقب بعض پادشاهان. توضیح نخستین بار این لقب به ابو علی حسن بویه از طرف مطیع خلیفه عباسی اطلاق شده. وسپس ببعض سلاطین سلجوقی و موصلی و مصری (در زمان سلطان (بیبرس) اطلاق گردیده، هریک از ارکان هفتگانه دولت صفوی که وزیر اعظم (اعتماد الدوله) یکی از آنان بود، وزیر (صفویه) : مفسدان لشکر او خصوصا میر غیاث وزیر و قاضی ندر که رکن الدوله و بدر الملک او بودند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ نُدْ دَ لَ)
سلطان عبدالمجید میرزا بن سلطان عبدالمجید میرزا بن فتحعلی شاه قاجار (1261- 1345 هجری قمری). از رجال دورۀ مظفرالدین شاه. وی در جوانی در دارالفنون تهران تحصیل میکرد، ولی بواسطۀ عدم کوشش در دروس از مدرسه اخراج شد و او رابه تبریز نزد مظفرالدین شاه فرستادند. وی سپس در خارج از مدرسه به تحصیل خود ادامه داد و بخصوص در فن کتابت و انشاء مرتبتی بسزا تحصیل کرد. عین الدوله در دربار ولیعهد مرجع کارهایی شد و چون لیاقت او به سمع ناصرالدین شاه رسید او را به لقب عین الدوله مفتخر ساخت. مظفرالدین میرزا نیز دختر خود انیس الدوله را به عقداو درآورد. مظفرالدین شاه در سال 1321 هجری قمری علی اصغرخان اتابک اعظم را عزل کرد و مجمعی مرکب از پنج تن وزیر برای ادارۀ امور مملکت تشکیل داد و چندی بعد داماد خود عین الدوله را به مقام وزارت داخله منصوب کرد و زمام همه امور را به دست او داد. یک سال بعد عین الدوله با لقب صدراعظم زمام امور کشور را به دست گرفت. نهضت مشروطه طلبان ایران در این زمان پیشرفت میکرد و خودسری و استبداد عین الدوله هم موجب تحریک ملّیون گردید. جنبش مشروطه طلبان در بدو امر بصورت اعتراض به روش عین الدوله آغاز شد و مردم او را مسؤول قرضهای خارجی میدانستند. با حرکت مشروطه طلبان از تهران به حضرت عبدالعظیم، شاه به مردم قول داد که عین الدوله را از کار برکنار کند. عین الدوله که با سکتۀ ناقص شاه کلیۀ اختیارات را در دست داشت بر آزادی خواهان سخت گرفت و بسیاری از آنان را توقیف و تبعید کرد. مردم از پا ننشستند و به قم مهاجرت کردند و کسبه و تجاربه سفارت خانه انگلیس پناهنده شدند و عزل عین الدوله و اعلام قانون اساسی و بازگشت مهاجران را از قم خواستار شدند. عاقبت شاه تسلیم مردم شد و عین الدوله را برکنار کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله را بجای او منصوب کرد. عین الدوله پس از پنجاه سال زندگی سیاسی درسن هشتاد وچهارسالگی در هفتم جمادی الاولای 1345 هجری قمری در تهران درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظیم جنب مقبرۀ نیاکان خود مدفون گشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ بُدْ دَ لَ)
ابومنصور بن ابی شجاع قیراطی که در اواخر عهد محمد بن ملکشاه به وزارت رسید. (غزالی نامه ص 311)
لغت نامه دهخدا
(رُ نُدْ دَ لَ)
دیلمی ابوعلی حسن بن بویه، از امرای آل بویه (آغاز حکومت 322- متوفای 366 هجری قمری). وی از طرف خلیفه مستکفی ملقب به رکن الدوله شد. عمادالدوله در سال 322 هجری قمری برادر خود رکن الدوله را که بیش از 19 سال نداشت مأمور فتح کرمان کرد وی نیز بدون مقاومت کرمان را به تصرف درآورد. رکن الدوله پس از فوت برادر خود عمادالدوله (338 هجری قمری) به اتفاق جمعی از بزرگان و امرا عازم فارس شد و در اصطخر، مدفن عمادالدوله، مطابق معمول دیالمه سه روز اقامۀ مراسم عزاداری کرد. رکن الدوله نه ماه در شیراز پیش پسر خویش عضدالدوله اقامت گزید و در آن مدت مال و ثروت فراوانی اندوخت و قسمتی از آن را نزد معزالدوله، که در آن تاریخ در بغداد بود، فرستاد. رکن الدوله درمدتی اندک در شیراز بود. با مردم به عدل و داد رفتار کرد و قلوب شیرازیان را جلب نمود و پس از تمشیت امور فارس عازم عراق عجم شد و در آن ناحیه بین او و امرای سامانی جنگهای خونینی رخ داد. متصرفات رکن الدوله روزبروز زیادتر می شد و در نتیجه با قلمرو وشمگیربن زیار هم سرحد گردید و محارباتی بین آن دو تن صورت گرفت و غالباً فتح با رکن الدوله بود. با مرگ وشمگیر قلمرو رکن الدوله از شر حملات او رهایی یافت، اما جنگهای وی با امیران سامانی دوام یافت تا در سال 430 هجری قمری ابوعلی بن محتاج چغانی به ریاست کل سپاهیان سامانی منصوب شد و رکن الدوله هم که مردی صلح طلب بود بین آن دو صلح و اتحاد برقرار گردید. در این اوان به رکن الدوله خبر دادند که عضدالدوله پسرش با لشکریان بسیار بغداد را تصرف کرده و بر پسرعم خود عزالدولۀ بختیاردست یافته و او را به قتل رسانده است. رکن الدوله چون مزاجی عصبی داشت با شنیدن این خبر بسیار غضبناک شده از شدت اندوه سخت بیمار گردید و درگذشت. رکن الدوله در بستر بیماری همه پسران خویش را خواست و ممالک ومتصرفات خود را به این ترتیب بین ایشان تقسیم کرد: فارس و اهواز و کرمان و در واقع قسمتهای جنوبی ایران بغداد به عضدالدوله پسر ارشد او تعلق گرفت. حکومت همدان و جبال و ری و طبرستان به فخرالدوله رسید. اصفهان و اعمال آن به مؤیدالدوله تفویض شد. رکن الدوله مؤیدالدوله و فخرالدوله را وادار کرد که سوگند یاد کنند تا عضدالدوله زنده است از اطاعت او سرنپیچند و راستی و درستی را شعار سازند و در همه امور با برادربزرگتر مشورت کنند و رأی او را در همه حال بر رأی خود ترجیح دهند. رکن الدوله چندی بعد درگذشت. وی امیری علم دوست و هنرپرور بود و در ایجاد ابنیه میکوشید. ابن العمید (ابن عمید) وزیر رکن الدوله بود. (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام). رجوع به آثارالباقیۀ بیرونی ص 133 و تجارب الامم ج 2 (مادۀ حسن بن بویه) و فهرست تاریخ گزیده چ ادوارد براون و حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 399 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ سیستان ص 359 و فهرست مجمل التواریخ و القصص و نزهه القلوب ج 3 ص 115 و 48 و الجماهر ص 97 و فهرست سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو (مادۀ حسن) و احوال و اشعار رودکی ج 1ص 427 و 428 و 437 و ترجمه محاسن اصفهان ص 11 و 46و 89 و 92 و تاریخ کرد ص 181 و 184 و 188 و کامل بن اثیر ص 139 و 184 و 188 و 213 و 247 و 265 ج 8 شود
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو)
رکن الدوله وی بسال 373 هجری قمری پس از مرگ مؤیدالدوله دیلمی به گرگان بتخت نشست تا آنکه فخرالدوله برادر او بیامد و شاهی گرفت چون برادر بشاهی نشست خسروفیروز باوی همراهی کرد. (از مجمل التواریخ و القصص ص 395)
ابومنصور پسر فخرالدوله که در سال 381 هجری قمری از سیده بدنیا آمد. (از مجمل التواریخ و القصص ص 396)
لغت نامه دهخدا